ارتباطات و ژورنالیزم

فعالیت در گستره ارتباطات و روزنانه نگاری

ارتباطات و ژورنالیزم

فعالیت در گستره ارتباطات و روزنانه نگاری

می خواهم گوینده شوم( 2)

می خواهم گوینده شوم( 2)

اول توصیه می کنم دو قسمت قبلی کار را حتما بخوانید!(می خواهم گوینده شوم )، امروز می خواهم در باره یکی دیگر از ملزومات مهم یک گوینده برای شما مطلبی بنویسم و آن حس گویندگی است .

می خواهم گوینده شوم( 2)

اول توصیه می کنم دو قسمت قبلی کار را حتما بخوانید!(می خواهم گوینده شوم )، امروز می خواهم در باره یکی دیگر از ملزومات مهم یک گوینده برای شما مطلبی بنویسم و آن حس گویندگی است .با یک مثال ساده بحث را شروع می کنم برای بیشتر ما این موقعیت پیش آمده که در جمع دوستان باشیم و بازار تعریف و گفتن نکات ناشنیده ! و ... در شکل حرفه ای تر آن خبر ،داغ باشد ،وقتی در موقعیت بازگو کردن خبرها و نکات جالب برای دوستان بر می آئیم ، معمولا با تمام وجود و به قول معروف با آب و تاب جریان را تعریف می کنیم و سعی می کنیم با نگاه به چهره دوستان و دیدن عکس العملهای غیر کلامی آنها (ارتباط چهره  به چهره ) همراهی جمع را تا پایان تعریفمان حفظ کنیم . برای اینکار مطمئنا باید خیلی انرژی صرف کرد و تا بتوانیم نظر مساعد و علاقمند دوستان جمع را تا انتهای ماجرا و شنیدن توضیحاتمان حفظ کنیم ،این شیوه به زبان ساده یعنی گرفتن حس و حالی که به شما کمک می کند در ارائه بهتر مطلب ، در فن گویندگی هم تقریبا موضوع به همین شکل است، یک گوینده خبر با اینکه در استودیوحضور دارد و مخاطبان در منازل و موقعیتهای دیگر و در اصل ارتباط یکسویه است ، ولی داشتن این حس که الان در جمع آنها هستم  و به صورت چهره به چهره برای مخاطبان خبرها را اجرا می کنیم شما را به سمت خبرگویی و نه خبرخوانی پیش می برد داشتن این حس به شما کمک می کند در قالب رسمیت یک گوینده خبر ، صمیمیت یک دوست را هم در کلام خود داشته باشید و نتیجه آن ارتباط بهتر و انتقال آسانتر اطلاعات و خبرها ست و این کار کوچکی نیست

امیدوارم که سه مبحث قبلی توجهتون رو جلب کرده باشه ، درباره بداهه گوئی چقدر اطلاعات دارید؟ در برنامه های غیر خبری زیاد این مورد دیده می شود ( چون در خبر زمان بسیار محدود است ) مجری  در فواصل بین بخشهای برنامه مطالبی را با استفاده از سواد و دانش زبانی خود ارائه می دهد و تلاش می کند شما را (مخاطب عزیز،بیننده محترم و از این حرفها ..!) تا پایان برنامه حفظ کند، این بخش از هنر گویندگی بسیار مهم است چرا که یک مقدار جفنگ گوئی ! می تواند بشدت به اعتبار گوینده و برنامه خدشه وارد کند و شما بینندگان عزیز کانال را عوض کنید !، بداهه گوئی یعنی توانائی و مهارت گوینده برای اجرای بخشهایی  از کلام  و گفتار که در متن برنامه وجود ندارد ولی با موضوع برنامه مرتبط است .می گویند تا زمانی که حرف نزدی کلام در اختیار شما ست وزمانی که آن را بیان کردی شما در اختیار کلامتان قرار می گیرید !! بنابراین برای این که بتوانید فی البداهه صحبت کنید و حرف خوب بزنید ( نه خوب حرف بزنید !!) باید اهل مطالعه مستمر و جامع باشید و گنجینه واژگان خود را تقویت کنید .برای خود من بارها پیش آمده ، برای اینکه زمان برنامه یا بخش خبری را پر کنیم مثلا حدود یک دقیقه یا بیشتر مطالبی را بیان کرده ام که در جمع وجور کردن آن گاهی گرفتار شدم چرا که هر کلام مبحث جداگانه ای را باز می کند و بیننده منتظر نتیجه آن است (البته من یک رکورد هم دارم سال ۱۳۷۶ و برنامه آخرین روز هفته با ورزش که جمعه ها پخش می شد در بین دو نیمه فوتبال نوار پلی بک ( نواری که آیتمهای مختلف روی آن ضبط  و در برنامه پخش می شود )آماده نبود و من مجبور شدم تمام ۱۵ دقیقه بین دو نیمه فوتبال را حرف بزنم که مطمئن هستم خیلی از اونها خارج از حوصله بیننده بود .به عنوان نتیجه اگر توان بداهه گویی داشته باشید نه تنها در اجرا بلکه در مذاکره و یا سخرانی و خلاصه در بسیاری از امور کلامیتان موفق خواهید بود ، فقط مطالعه می خواهد

ما در زندگی خودمون معمولا به حرف افرادی اعتماد داریم یا حداقل گوش می کنیم که اونها را قبول داشته باشیم ، یعنی از اون شخص در ذهن ما تصویری مطلوب و مشروع نقش بسته باشه که اندازه این مقبولیت متفاوته از کم تا خیلی زیاد ، در بحث گویندگی هم این موضوع یکی از پارامترهای تعیین کننده است یعنی شما بین گویندگان و گزارشگران یکسری از اونها را قبول دارید و به توضیحان وبرنامه آنها گوش میکنید و جزو انتخابهای شما هستند. ولی این مقبولیت برای یک گوینده چطور بوجود می آید ؟ عوامل مختلفی وجود دارد یکی از اونها تصویری است یا image که ما قبلا از خودمون ارائه داده ایم و در ذهن مخاطبان نقش بسته است بذارید یک مثال بزنم سال ۱۳۷۶ بود که من برنامه ای تحت عنوان مجله کشتی را تهیه می کردم در آن زمان یادم هست علیرضا دبیر تازه قهرمان مسابقات کشتی جوانان جهان در فنلاند شده بود و من یکی از گزینه های مورد نظرم برای اجرای برنامه دبیر بود چرا که هم قهرمان این رشته بود و هم خصوصیات موثر یک مجری را تقریبا داشت اتفاقا چند جلسه ای هم با دبیر روی این موضوع کار کردیم و چند تا تست گویندگی هم داد ولی این اتفاق نیفتاد چرا که سرمربی او در آن زمان  ( آقای معزی پور ) به من گفت اگر دبیر سراغ این کار بیاد از راه قهرمانی دور می شه و خلاصه نشد البته دبیر بعدها قهرمان جهان و المپیک هم شد ،از این موضوع استفاده می کنم برای اینکه بگویم یک گوینده نسبت به برنامه ای که اجرا می کند باید در ذهن مخاطب خود یک تصویر قبلی مناسب داشته باشد مثلا فرض کنید یک سیاستمدار برجسته و مورد قبول یک برنامه سیاسی را اجرا کند یا یک اقتصادان بسیار خبره و معروف بیاید در تلویزیون به معرفی ونقد سیاستهای کلان وخرد اقتصادی کشور بپردازد و مواردی اینگونه ... البته این یک شکل کار است بخش دیگر آن مقبولیتی است که در طول زمان یک گوینده برای خود ایجاد می کند مثلا شما گزارشگران فوتبال زیادی را در سیما می بینید ولی تعدای از آنها را قبول دارید چراکه توانسته اند با ارائه اطلاعات مناسب ومورد نیاز شما و بکار گرفتن شیوه ای که در جذب مخاطبان ( یعنی شما بینندگان عزیز ) موثر است ، کار خود را به خوبی ارائه دهند .بنابراین به عنوان نتیجه خدمت شما عرض میکنم که در مبحث گویندگی یا باید از زمینه قبلی شهرت  واعتبار آن رشته برخورد دار بود و یا باید در طول زمان با بکار گیری شیوه های مناسب علمی وعملی به آن جایگاه در نزد مخاطبان رسید و صد البته آن را حفظ کرد !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد